سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خسوف، همان ماه صورت کبود

 

 

 

جایش خالیست!غذا که می دید می گریست
کودک می دید می گریست
یحتمل پازل نبوده که راوی چیزی نگفت
والا حکایتی شده بود کفن و دفن ها

 

 

 


چهارشنبه 93/8/28 5:4 عصر حاشیه ها ( ) | |

 

 

 

جایش خالیست! با نیشخند پرسید: حالا چرا
مثل بچه مدرسه ای ها گریه می کنی؟
مسلم با گریه گفت:
لوازم التحریر می خواهم

 

 

φ

 

 

 

لوازم التحریر
در کوفه هم گران شده بود


یکشنبه 93/7/13 1:58 عصر حاشیه ها ( ) | |

 

 

 

جایش خالیست! کار که خراب می شود
مادر همه چیز را چک می کند
اینطور کردی؟ آنطور کردی؟
حواست بود؟ آن را گفتی؟

 

 

φ

 

 

 

راستی!
بهشان گفتی پسر پیغمبری؟


یکشنبه 93/6/23 10:56 عصر حاشیه ها ( ) | |

 

 

 

جایش خالیست! زیورآلات را تحویل عمه دادم
گوشواره هاهم که زیر معجر است
کسی نمی بیند

 

 

 


پنج شنبه 93/6/20 8:14 عصر حاشیه ها ( ) | |

 

 

 

جایش خالیست! نمی دانستم چرا حسین
کنار علی اکبر دراز کشید
تا وقتی قرآن جواب داد:
اسماعیل وصیت کرده بود هنگام ذبح
دست و پایم با طناب بسته باشد

 

 

 


یکشنبه 93/6/16 11:31 صبح حاشیه ها ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >