خسوف، همان ماه صورت کبود
اصلاً "عجز" ما بود شنیدم چادر مادرت φ میلاد حضرت نور آزمایشگاه هم فهمیده بود φ به کی قسم بخورم باورتون میشه بی راه نگفتم از عین لام برای همه سوال شده بود φ دیگر هر چه "فاطمه" گفتید بس است دلت میخواهد مردم
از فهمیدن مطلب
که "معجزه" لازممان کرد
هفتاد یهودی را
مسلمان کرد...
پُر نور
ما بدرد هم نمی خوریم
ای وصله ی ناچسب من
که مخاطب خاص نداشت؟
جواب را فقط
دور و بری های فاطمه کلابیه داشتند
"چرا سر عباس روی نی نمی ماند؟"
مرا "اُم البنین" بخوانید
نامت را فقط با وضو لمس کنند؟
اختیار با خودت است
لقمان یا ابی لهب بودن